سرزمین های پَست

سوی دیگر،ترحمی به عصیان در توده ای از طغیان

سرزمین های پَست

سوی دیگر،ترحمی به عصیان در توده ای از طغیان

مغزم به دو بخش تقسیم شده

بخشی که کوچک‌ترین مسائل برایش اهمیت دارد

بخشی که هیچ چیز برایش اهمیت ندارد

تناسب را نمی‌دانم 

  • Syd Just syid

اکنون می‌توانم بر تقدیر و تسخیر، سوار بر امواج تغییر، لبخند بزنم

  • Syd Just syid

آن روز اگر مسیر همیشگی را می‌رفتم

نه

تصورش هم درد دارد

  • Syd Just syid

مدت نسبتا طولانی بود که این ساعت از خانه بیرون نیامده بودم

همه چیز مثل سابق است

یادم هست که به او گفتم زمان زیادی زنده نمی‌مانم

پوزخندی زد

اما حال را ببین

من مرده‌ام و سایه‌ام در شهر پرسه می‌زند

  • Syd Just syid

کشاورز

نام همان بلوار

اسم خوبی است

بذر هایی که کاشتم، اما هرگز شکوفه نزد

مقصر زمستان است؟ 

اکنون که می‌نویسم بر روی صندلی همان بلوار نشسته‌ام 

مدت نسبتا طولانی از آخرین بار که به اینجا آمده‌ام می‌گذرد 

آخر چیزهایی برای یادآوری داشتم

تا فراموش نکنم که زنده‌ام 

 

  • Syd Just syid

از کدامین درد بنویسم؟

به کدامین گناه؟

گناهی هم اگر باشد به پای خود توست

من دخالتی در حضورم نداشتم

حتما نمی‌بینی

اما آن روز که به سوی خالق بازگردم، شاهد نمایشی محزون از حقیقتی که کور را ملتمس به کور ماندن بکند خواهی بود

 

  • Syd Just syid

امروز زودتر از روزهای دیگر دست از کار می‌کشم

جناب رئیس لطف کرده‌اند و این اتفاق عالی را رقم زده‌اند

خیلی عالی است

چه چیزی از این بهتر؟

می‌خواهم سیگارم را به ته حلقم ببرم و هرچه هست را بالا بیاورم

حالم از خودم نه، حالم از جهان و متعلقاتش بهم می‌خورد

 

  • Syd Just syid

همیشه از مرگ در شب ترسیده‌ام

در صبح اما نه

آرزوی مرگم راه همیشه در صبح کرده‌ام

چون از صبح می‌ترسم

  • Syd Just syid

سه روز است که به اصفهان آمده‌ام و هیچ نمی‌دانم چرا؟

فردا به تهران می‌روم و هیچ نمی‌دانم چرا؟

پس فردا به زادگاه شومم بازمی‌گردم و هیچ نمی‌دانم چرا؟

زنده‌ام و هیچ نمی‌دانم چرا؟ 

  • Syd Just syid

من می‌دانم که مدت کوتاهی بیشتر زنده نیستم

و این مرا کشته است

  • Syd Just syid