سرزمین های پَست

سوی دیگر،ترحمی به عصیان در توده ای از طغیان

سرزمین های پَست

سوی دیگر،ترحمی به عصیان در توده ای از طغیان

اینکه دیگر به شخصی کشش و علاقه‌ای ندارم یا اگر هم داشته باشم در زمان کوتاهی پرونده‌اش را می بندم، هم برایم ترسناک است و هم آرامش بخش

  • Syd Just syid

اینجا به آنجا نزدیک است و وانمود می کنم که برایم مهم نیست

نه 

حقیقتا برایم مهم نیست

یک جمعه دیگر آمده و انگار فیلمی را که بی‌شمار دفعه دیده‌ام، مجددا به تماشایش نشسته‌ام

 

  • Syd Just syid

اُکتُبر 

نمی دانستم این ماه، ماه جان کندنم است

بعد ها که بانوی غول پیکر آسمان سقوط کرد، کاملا متوجه آن شدم

سال‌هاست که همه چیز به اعداد و ارقام تبدیل شده‌اند

کاملا دیوانه شده‌ام

  • Syd Just syid

هیتلر به همان مقدار قربانی بود که نیچه

همان مقدار بی گناه

حتی اگر کل جوامع بشری را به قتل می رساند

  • Syd Just syid

هر بار که به عکست نگاه می کنم، لبخند می زنم

نمی دانم چرا

شاید چون فقط همان یک عکس برایم باقی مانده 

  • Syd Just syid

واقعا دیگر توانایی نوشتن را هم ندارم

همه چیز تاریک است

همه چیز فجیع است

همه چیز معدوم است

و متاسفانه چند ساعت دیگر همه چیز تکرار می شود 

 

  • Syd Just syid

دست های سیمانی را که به یاد داری؟

بی محابا چنگ زدن را چطور؟

کوچه خالی را چطور؟

بریدگی زیر چانه را چطور؟

درد شبیه به تکیلا را چطور؟

... چطور؟

 

  • Syd Just syid

بر روی نیمکتی 

در تراس محل کار 

نشسته ام و با تیرسن مغموم صحبت می کنم

گاهی سکوت می کنیم

گاهی از ناراحتی 

گاهی از خنده

دو دختر بچه هم آن پائین درگیر بازی‌ای جدی هستند

می گویم جناب تیرسن، نمی شود جدیت آنها را در حال خوب داشته باشیم؟

می گوید:زمانش گذشته، از آن زمان به بعد غم است و غم است و غم

 

متشکرم 

  • Syd Just syid

چنان هوا را بسته اند که عزیمت بی خدا ممکن نیست

همانند مغز تاریکی که روزنه ای در قلبش هست

اما زرتشت به قدیس پیر چه گفت؟ 

 

  • Syd Just syid

به دنبال جای پارکی بودم که لحظاتی بنشینم و نخی خودم را بِکِشم

جایی پیدا شد ‌‌‌اما باید دوبل پارک می کردم 

نگاهی به خودم انداختم 

خندیدم

راه افتادم و به سوی خانه رفتم 

راستش حوصله پارک کردن را هم نداشتم

 

 

 

  • Syd Just syid