سرزمین های پَست

سوی دیگر،ترحمی به عصیان در توده ای از طغیان

سرزمین های پَست

سوی دیگر،ترحمی به عصیان در توده ای از طغیان

عصیانی که اضمحلال سرانجامش نباشد، کم از دریوزگی 

  • Syd Just syid

زوال تدریجی مغزم را کاملا می فهمم

از اینجا تا جنون راهی نیست

به اندازه فاصله حافظه تا گوشم

  • Syd Just syid

چشمان بی حالم در کاسه خون افتاده 

بجز آن 17دقیقه دو شب پیش، 9 شبانه روز است که نخوابیده ام

اگر می خواهی مرا بمیرانی خوب بمیران

این عذاب دادن ها برای چیست؟ 

  • Syd Just syid

هیچ چیز تازه ای برای گفتن ندارم

هر چه بگویم تکرار مکررات است 

هر چه در آینده دور هم بگویم همان

فقط احساس سنگینی می کنم 

سیگار بدون پُک زدن هم خواهد سوخت 

  • Syd Just syid

Still loving you 

  • Syd Just syid

مگر زندگی چیزی جز طنز تلخ تکرار است؟

زمان می گذرد و جمعه می رسد

کاش می شد زمان را مُرد

کاش می شد مُرد و زندگی کرد

  • Syd Just syid

این نامه‌ی ننوشته اگر پست شود

مردی که نرفته است برمی‌گردد

  • Syd Just syid

پشت بام

سکوت خوبی است 

سینه ای از درد نفس می کشد 

بنان می خواند 

به ماه نگاه می کنم 

تو هم اگر نگاه کنی هیچ اتفاقی نمی افتد 

 

  • Syd Just syid

گاهی که در اتاقم روی تخت دراز کشیده ام

شخصی به پشت بام می رود 

سیگار می کشد و باز می گردد

  • Syd Just syid

حق من، دقایقی خوابیدن نبود؟ 

  • Syd Just syid